به گزارش راهبرد معاصر؛ محمد عطریانفر عضو حزب کارگزارن سازندگی طی مصاحبه اختصاصی به خبرنگار راهبرد معاصر درباره لیست نهایی که از فیلتر حزب کارگزاران بیرون اماده گفت: آقای عارف و آقای خاتمی ذیل شورایعالی تصمیم گرفتند لیست ندهند و این دریچه را باز کردند تا احزاب خود فعالیت حزبی داشته باشند و لیست بدهند و حتی به صورت غیر علنی به ما پیام داده شد که حتما لیست بدهید و ما حمایت می کنیم. پس ما هم به توصیه شورایعالی و هم به وظیفه جبهه ای خود عمل کردیم. و هم به نظر آقای خاتمی توجه کردیم و هم کار حزبی خود را انجام دادیم
اصولگرایان دچار تشدد هستند و نتوانسته اند بین نیروهای سنتی و قدیمی و همچنین نیروهای جوانتر از جمله بخش رادیکالی که نماد آن جبهه پایداری است به نظرات مشترکی برسند. با توجه به شرایطی که اصلاح طلبان در این دوره از انتخابات دچار شدند و به دلیل عدم حضور نامزدهای اصلی اصلاح طلبان در صحنه باز هم نتوانستند به خوبی از این فرصت استفاده کنند و گرفتار چند پارگی شدند.
دلیل جنگ قدرت است که معمولا در ایران به دلیل عدم سازمان یافتگی و عدم حزبی بودن فعالیت های سیاسی پیش می آید. ۴ سال به زندگی شخصی می پردازند و در آستانه انتخابات سر و کله همه پیدا می شود و به رقابت می پردازند و احساس می کنند اگر کوتاه بیایند چیزی از دست داده اند. درحالیکه نمی دانند اگر کوتاه نیایند همه چیز را از دست می دهند این یک بیماری است که در فعالان سیاسی ما وجود دارد و نوعی عقب ماندگی اندیشه و فکر سیاسی است. سیاسیون ما استراتژیست نیستند و بلند مدت فکر نمی کنند.
در مورد آنها هم همینطور است. اساسا این بیماری سیاست ورزان ایران است که فرصت فعالیت حزبی و تشکیلاتی پیدا نمی کنند.
دو دلیل روشن دارد. ما در انتخابات سال ۹۴ پیش زمینه موفقی را در اختیار داشتیم که در حقیقت دولت آقای روحانی بود که در سال ۹۲ به قدرت رسید و اصلاح طلبان تجربه موفقی در آن مقطع داشتند. شخص آقای روحانی نیز در حوزه دیپلماسی دست آوردهای خوبی کسب کرده بود و مسیر حل مناقشات هسته ای به خوبی پیش رفته بود. تمام این مسائل بسترهای مناسب و مساعدی برای جامعه مخاطب ایرانی بود. این بستر مقدماتی، زمینه خوبی برای اصلاح طلبان فراهم کرده بود. احساس عمومی و جمع بندی سیاسی و تحلیل تاریخی نیز بر این دلالت می کرد که در انتخابات بعد از ریاست جمهوری که پارلمان است، اصلاح طلبان دست بالاتری داشته باشند. نکته دوم این بود که با توجه به لطماتی که جریان اصلاح طلبی در سال ۸۸ خورده بود و تجربه موفقی که به یک توافق و وحدت نظر در ریاست جمهوری رسیده بودند احساس این بود که اگر در این نقطه در حوزه وحدت لیست ها زیر محور آقای خاتمی به نقطه مشترکی برسند موفق خواهند شد و تمام پیش بینی ها درست از آب در آمد.
اما در این مقطع شرایط به آن صورت نیست دولت تحت تاثیر ناکارآمدی ها و بهم خوردن تعادل سیاسی در بحث هسته ای و خروج آمریکا از برجام و فشارهای اقتصادی بر جامعه، که تمام تبعات اجتماعی منفی بر دوش اصلاح طلبان است و استعداد و همراهی جامعه با مخاطبین خود که اصلاح طلبان بودند امروز وجود ندارد. نکته دیگر، عدم توفیق فراکسیون امید در مجلس است. امروز فقط نقد می شنویم و در کنار آن رد صلاحیت های گسترده را می بینیم که شرایط را عمدتا به این سمت پیش برد و این دوره دست برتر از آن اصولگرایان است. با توجه به این وضعیت آقای خاتمی که در انتخابات پیشین همراهی و همدلی تمام عیار داشت در این دوره عقب نشینی کرد و آماده کمک به شورایعالی در رابطه با لیست ها نبود. جمع بندی نهایی ایشان این بود که شورایعالی لیست ندهد و احزاب آزاد باشند. این سیاستگزاری ایشان نیز به پراکندگی لیست ها دامن زد و احزاب را با سختی بیشتری روبرو کرد. مجموعه این شرایط نشان می دهد وضعیت مطلوبی در اختیار اصلاح طلبان نیست.
من با اعتراض و ایرادی که در قالب سوال شما وجود دارد ۱۰۰% همسویی دارم. و باور من بر این است که عرصه سیاست، عرصه نسبیت است و شکست و پیروزی نیز وجود دارد و این درست نیست که وقتی احتمال پیروزی قوی است وحدت نظر داشته باشیم. حتی در شرایطی که احتمال شکست وجود دارد نیز نباید دست از وحدت برداریم. ضمن اینکه شرایط سیاسی در ایران به گونه ای نیست که الزاما پیش بینی ها درست دربیاید چه بسا شاید معکوس آن رخ دهد.
عقیده من بر این است، ایکاش شورای عالی و شخص اقای خاتمی در صحنه بودند و حمایت می کردند تا شورایعالی به لیست واحد برسد و همه بخش های حزبی جبهه اصلاح طلبی را برای کار تبلیغاتی و توجیه فعال می کردند و این نکته که عوارضی که بر مجلس و دولت وارد شد و عدم موفقیت فراکسیون و فشار های اقتصادی موجود ربط چندانی به دولت ندارد و بخش اندک بیست درصدی به دولت مربوط است و بخش بزرگی ناشی از شرایط خارج از اراده دولت است که حاصل شده است. وقتی این نگاه وجود ندارد که من به آن عافیت طلبی می گویم باید گفت در چنین موقعیت نشستن و دست روی دست گذاشتن و لیست ندادن هنر نیست. باید لیست داد و خسارت هم دید و شکست هم خورد این ها جزو الزامات کار سیاسی است اگر این موارد نباشند طبیعی است که نسبت به کار سیاسی خود اعتقاد راسخی پیدا نمی کنیم و به صورت هر از چندی ظاهر می شویم و وقتی احتمال پیروزی وجود دارد خودی نشان می دهیم و در غیر از این مواقع عافیت طلبیم و حاشیه نشینی پیشه می کنیم.
آقای عارف و آقای خاتمی ذیل شورایعالی تصمیم گرفتند لیست ندهند و این دریچه را باز کردند تا احزاب خود فعالیت حزبی داشته باشند و لیست بدهند و حتی به صورت غیر علنی به ما پیام داده شد که حتما لیست بدهید و ما حمایت می کنیم. پس ما هم به توصیه شورایعالی و هم به وظیفه جبهه ای خود عمل کردیم. و هم به نظر آقای خاتمی توجه کردیم و هم کار حزبی خود را انجام دادیم.
نکته دومین ، حزب کارگزاران در این مورد تصمیم نگرفته بود که فقط حزبی عمل کند و احراز کرد که احزاب دیگری نیز هستند و تقریبا تمامی احزاب بجز حزب اعتماد ملت و اقمار آن که موضع عدم لیست دارد، باقی با این رویکرد همسو بودند و چون در این مجموعه حزب کارگزاران دست برتر دارد و جزو نهادهای حزبی قابل توجه جبهه است این آغاز سخت را شروع کرد و دیگران به او پیوستند. در این رابطه حزب میدان فراخ لیست سی نفره تهران را برای خود در حد ۵ نفر دیده است. و باقی نیروهایی هستند که با تعامل و مشورت بین کارگزاران و دیگر احزاب هم سو معرفی صلاحیت سنجی و سپس برای لیست انتخاب شدند. به نظر من، ماموریتی که شورایعالی از طرف جبهه اصلاحات باید عمل می کرد ولی تعلل ورزید و عافیت طلبی کرد و پا پیش نگذاشت خواسته وناخواسته بر دوش کارگزاران قرار گرفت. و کارگزاران کاملا شرافتمندانه و با نگاه جبهه ای این ماموریت را پیش برد.
* چرا اسم دو نفر که شاید می توانستند تاثیر گذار باشند در این لیست نیست؟ آقایان وکیلی و کواکبیان نخواستند و یا توسط کارگزاران دعوت نشدند؟
آنها در استانداردهایی که مورد ملاک تیم بود قرار نداشتند. آقای جمالی به عنوان رییس ستاد این موارد را کاملا مشخص کرده اند. خود من هم شاید شخصا این مساله را نپسندم ولی کارگزاران محورهای عمده ای را مد نظر داشتند.
این مساله همین الان هم دور از ذهن نیست. شاید اگر پیروزی ۱۰۰% حاصل نشود ولی تعدادی از افراد در مجلس باشند. شرایط متعارفی است و حتی بعید نیست دوستانی که از انتشار لیست خودداری کردند شاید تا روز جمعه با همین لیست همراهی کنند و یا بخشی از همین لیست را مورد تایید قرار دهند.
* اگر با این رویه پیش بروند ۱۴۰۰ را چطور پیش بینی می کنید؟
دور از ذهن نیست و اگر کاندیدای خوبی داشته باشیم شاید باز هم پیروزی از آن ما باشد.
* چند درصد احتمال می دهید لیست اصلاح طلب برنده انتخابات تهران باشد؟
برای صد در صد لیست احتمال ضعیف است. چون رقم رای دهندگان پایین خواهد بود و رای دهنده های سنتی پای صندوق حاضر می شوند و رای دهنده های ما بیشمار از رای های خاکستری هستند. از این حیث احتمال پیروزی ما اندک است. ولی احتمال دارد پیش بینی ما درست از آب در نیاید و شاید پیروزی محدودی به دست بیاوریم و برخی از نیروهای ما به مجلس برسند.
حتی اگر هر سی نفر تهران اصلاح طلب باشند باز هم معلوم نیست ریاست مجلس از آن ما باشد. آنطور که به ما گزارش می شود مجموع تایید صلاحیت شده ها از دویست و چند حوزه انتخابی نزدیک به ۱۶۰ حوزه اساسا رقابت بین اصلاح طلب و اصولگرا نیست و به طور حتم اصولگرایان در آن حوزه ها انتخاب می شوند. در کلان مجلس اکثریت مطلق از آن اصولگرایان است ولی اینکه اصلاح طلبان نتوانند اقلیتی کار آمد در مجلس تشکیل بدهند این بعید است.
* شعارهای اصولگرایان تماما بر ضد روحانی است آیا سال ۹۹ سال سختی برای روحانی نخواهد بود؟
سالهای سختی را تحمل کرده و دو سال دیگر را نیز طی می کند. مجلس امروز هم با او همراه نیست قبول داریم که مجلس دهم ویترین اصلاح طلبها بود و کاری نکردند و مجلس توفیقی نداشت و اقلیت نیرومند فراکسیون امید نیز کاری نکرد و از خود تاثیری به جا نگذاشت.
بله ما در نقطه دست پایینی قرار داریم.
این کار وظیفه شورایعالی اصلاح طلبی است که نکرده است و ما هم جزو منتقدین هستیم و این عدم بازخواست جزو ایرادات است.
این را باید از آنها پرسید اگر خسته هستند باید کار را به جوانتر ها بدهند و اکر خسته نشده اند چرا به تکالیف خود عمل نمی کنند؟! وقتی کسی بیمار می شود برای درمان او باید کارهای زیادی انجام داد او را از منزل خارج کرد و به پزشک رساند و بستری کرد و... و این دوره طبابت است. گرفتن اسنپ و رساندن به درمانگاه که صرفا بهبود بیمار نیست رفتاری که شوراهای سیاسی حاکم از سوی اعضای اصلاح طلب و حتی اصولگرای خود می بیند مرحله رها کردن در ابتدای کار است. طرف در مقدمات متوقف می شود درحالی که آنها به نمایندگی از شما وارد مجلس شده اند و هر کسی ساز خود را می زند و صدای واحدی از آنها به گوش نمی رسد.
سیاست شورای نگهبان رد صلاحیت از موضع استصبابی است درحالیکه اصل بر احراز صلاحیت است و مفهوم اینجا این است که همه رد صلاحیت هستند مگر کسانی که احراز صلاحیت شوند و نگاه از آن زاویه است. از آن زاویه نگاه کسانی که مورد توجه احزاب هستند از پالایشگاه شورای نگهبان خارج نمی شوند و عمدتا کسانی مورد قبول هستند و به پیشینه سیاسی کمتری دارند و یا هیج پرونده ای از آنان وجود ندارد که مورد حساسیت باشد و این مساله باعث می شود احزاب در بستن لیست به افرادی که از قبل مورد توجه آنها بودند و در مورد آنها فکر شده بسنده کنند. این افراد پیشینه شناخته شده ای دارند و در احزاب زندگی سیاسی داشتند ولی از حضور آنها محروم می شویم و باید به سمت کسانی برویم که مورد پذیرش شورای نگهبان قرار گرفته اند و به آنها فکر کنیم سیاست بستن لیست ها به این صورت و منطبق بر سیاست تایید صلاحیت شورای نگهبان است.